۱۳۹۵ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

رئیس جمهور



اگر رئیس جمهور بودم چه میکردم!!!
در یکی از ترانه های ایرانی شنیدم که خواننده با شور و حال خاصی میخواند و آرزو میکرد که شاه بود و برای این مبارزه تبلیغاتی قول میداد که اگر شاه بود به فقرا کمک میکرد و در هر خانه ای یک ناودان طلا نصب میکرد. فکر کردم اگر چنین کاری عملی میشد دیگر هیچ ناودانی در هیچ خانه هی باقی نمیماند و سرانجام آب باران جمع شده روی پشت بامها باعث تخریب بیشتر منازل میگردید چرا که مردم ناودانها را از جا میکندند تا با فروش آن به دکانهای زرگری به نوائی برسند. ضمنا ارزش طلا، یکباره سقوط کرده و پشتوانه ارزی مملکت که با طلا رابطه تنگاتنگ دارد  دچار اختلال میشد. به همین نسبت به خاطر وفور بیش از حد طلا دکانهای زرگری حاظر به خرید آن نبودند و مسگرها مجبور به تولید آفتابه از جنس طلا میشدند. ضمنا شاعر این ترانه  در منیفستو خود ابتدا میگوید که اگر شاه بود روی همه پشت بامها گلکاری میکرد که فکر کردم دراین صورت اساسا احتیاجی به نسب ناودان طلا نبوده و تخریب و اضمحلال خانه ها خیلی سریعتر انجام میگیرفت. شاید ردیف کردن این برنامه مدبرانه از تنگی قافیه بوده ولی بهر صورت مبین این اصل است که حکمرانی انفرادی چه در قالب شاه ، رئیس جمهور یا باصطلاح رهبر و عدم حضور و مدخلیت نمایندگان واقعی مردم و همچنین متخصصین امور سیاسی، اقتصادی و فنی در تصمیمگیری ها چه بسا منتج به نتایج غیر قابل جبران شبیه آرزوهای این شاه خانه خراب کن میشود. من آرزو میکنم که در ایران آینده با ادامه روشنگریهای روشنفکران و آگاهان جامعه و گندزدائی وسیع فرهنگی، ملت ایران بتواند بنیانگذار ساختارهای ضروری برای ایجاد یک جامعه بتمام معنی خردگرا باشد.
حکومتهای دمکراتیک دنیا و دولتهائی که برنده مبارزات انتخابی میشوند همواره برای نشان دادن نیتهای مردمی خود در راه افزایش خدمات اجتمائی و رفاء عمومی شروع به توسعه بیشتر از پیش پایتخت و شهرهای بزرگ کشور میکنند و این در حالیست که بیشتر مناطق مرفه  و چشمگیر شهرها مورد این عنایات قرار میگیرند تا مناطق فقیر نشین.  این مصداقیست در رابطه با جوامع دمکراتیک، حال آنکه حکومتهای غیر دمکراتیک ،  مستبد و خودکامه همانند آنچه ما در ایران داریم هچ رابطه و ظابطه ای در کارشان نیست. اگر کاری در راستای رفا جامه انجام میدهند پنداری خیراتیست که در راه رضای خدا بخشیده اند. اینکه چگونه خودکامگان و مستبدان با اعمال زور ، فشار  و اعمال ضدٌ انسانی در واقع تیشه به ریشه خود زده و اسباب اضمحلال خود را هروز بیش ازپیش فراهم کرده و جامعه را بنقطه انفجار و نهایتا شورش یکپارچه بر علیه خود وا میدارند بحثیست جداگانه. اما در اینجا من میخواستم بگویم حالا که در ایران دوران پادشاهی ظاهرا سپری شده و رئیس جمهور باید قاعدتا مامور اجرای امور باشد میشود شعر یا تصنیف شاعر فوق الذکر را بروز نمود و گفت اکر من رئیس جمهور بودم چه میکردم.
راستش اگر از خود من بپرسید، من میگفتم اگر من رئیس جمهور بودم اولین و شاید تنها کاری که میکردم این بود که بمردم دروغ نمیگفتم و میگفتم چون از دست بنده کاری بر نمیاید مگر اینکه با موافقت رهبر معظم باشد فقط مکنونات قلبی خودم را خدمت ملت شریف ایران عرض میکنم. من دروغ نمیگویم و از شما ملت عزیز هم انتظار دارم دروغ نگویند. ضمنا بتمام اعضادی هیت دولت هم دستور میدادم بمردم دروغ نگویند. اگر موفق میشدم که تنها همین یک قلم اقدام را در اجتماع و دولت نهادینه کنم بقیه قضایا و مشکلات مملکتی و شهری و روستای بطور اتوماتیک وار توسط همان کسانیکه دروغ نمیگفتند حل و فصل میشد. ضمنا لازم نبود که پادشاه مملکت ، ببخشید منظورم رهبر مملکت بود، راست بگوید. بگذازید او تا دلش میخواهد دروغ سر هم کند اما چون دیکران راستگو میشدند بزودی پته رهبر دروغگو روی آب میافتاد و اعتبار و ابروی نداشته اش بیش از پیش بباد میرفت. خب در چنین شرایطی مجلس خبرگان راستگو و درست کردار و همچنین نهاد (تش خیس) مصلحت نظام ولائی و مجلس محترم تشکیل شده از نماینده گان واقعی مردم بیدرنگ رهبر دروغگو و بی لیاقت را عزل میکردند و تشخیص میدادند که یک نظام دمکراتیک اصولا احتیاجی به یک اقا بالاسر بنام رهبر ندارد.
با عزل و محکومیت رهبر میلیاردها دلار وجه نقد تلانبار شده در بانکهای انگلستان، آمریکا، لبنان، اندونزی و بوتینافاسو و جزایر متعدد افریقائی و کشورهای اروپائی و غیره به نفع ملت ضبط شده بمملکت باز گردانده میشد و در عرض مدت کوتاهی مسئله فقر و بیکاری حل میگشت. البته اموال مسروقه ملت به اینجا ختم نمیشد و با مصادره شرکتهای زیر نظارت و فرمان ایشان که بقیمت 195 میلیارد دلار تخمین زده شده هم، میتوانست در صنعتی کردن و اجرای امور عمران و ابادی کشور نقش بسزائی داشته باشد. از خواص دیگر این یک قلم جنس یعنی دروغ نگفتن یا راستگوئی این بود که، تمام اختلاسگران بدام میافتادند متمولین و ثروتمندان و بچه آخوندها باید راست میگفتند که این ثروتها را از کجا بدست آورده اند و اگر ناحقانه از بیت المال مردم دزدیده اند آنها را به صاحبان واقعی آن برگردانند و اگر عمیقا به فرایند این رویه و بازده و سرانجام آن بیاندیشید باین نتیجه خواهید رسید که دیگر لازم نمیشد جوانان و بچه های ایران و همچنین افغان در سوریه کشته شوند چون جنگ در سوریه با عدم دخالت ایران باتمام میرسید و مردم سوریه و عراق و یمن فرصتی پیدا میکردند که نفسی بکشید و با حل و فصل مسائلشان بدست خودشان اب خوشی از گلویشان پائین برود. باور کنید که این مطلب هم به چکونگی عملکرد راستگویان سران حکومتی دارد.
روزنامه نگاران بخاطر راستگوئی و انتقاد بجا بزندان نمیافتادند چونکه قاضی و دادستان هم راستگو بودند. با انتخابات راستگویانه و شمارش درست و راست آرا نمایندگان واقعی مردم بمجلس رفته و قوانین خاص مردمی وضع میشد و قانون اساسی مملکت تغییر یافته تا منافع راستین ملت را حمایت کند و مروج راستی و درست کرداری احاد مردم از اقلیت تا اکثریت جامعه شود.
نهایتا اینکه اگر بهمین روال پیش میرفت زمانی فرا میرسید تا هر کسی از مردم ایران در صورت تمایل بدون اینکه شاه باشد میتوانست در منزلش یک ناودان طلا نصب کند

‏سه شنبه‏، 14‏ ژوئن‏ 2016

هیچ نظری موجود نیست: